روز نوشته ها روز دهم

هر گردی گردو نیست، هر سودی درست نیست

اطمینان به خود در شرایطی که یک تصمیم اشتباه گرفته ام

من ضرر را به چشم میدیدم اما مغزم منکر بود که این اتفاق یک تصمیم اشتباه است چون برای مغز بسیار سخت است که باور های پیشین خود را که قبلا از آنها نتیجه گرفته است را تغییر دهد.

اسرار داشتم که معامله بر خواهد گشت اما هیچ یک از استدلال هایم درست نبود به معنای واقعی هیچ دیتای ارزشمندی را به کار نگرفته بودم حتی به صرف قدرت روند هم نگاه نمیکردم و انتظار داشتم این روند پر قدرت نزولی برگردد و مرا در جهت سر به سر شدن معاملات قرار دهد.

روند بازار برای مدتی به حالت رنج در آمد کندل ها در پی همدیگر در حال شکل گیری بودند و ضرر من بین 20 تا 22 درصد و گاهی 18 درصد در نوسان بود.

حوصله دیدن و صبر کردن را نداشتم دوباره یک معامله خرید با حجم نسبتا بالا اضافه کردم،انتظار داشتم که حجم من بازار را به حرکت وا بدارد اما اینگونه نشد بازار در همین حال در حال جابجایی و دست به دست شدن بود حتی این اتفاق را نیز به فال نیک میگرفتم که اکنون خریدار ها وارد بازار خواهد شد و شاخ های گاو، پنجه های خرس را به خاک خواهد مالید اما انگار گاو ها مدت زیادی در حال شیردهی بودند و رغبتی برای جنگ در خود نمیدیدند واقعا احساسات سنگینی را تحمل میکردم دلهره،دلپیچه،اعصاب خراب،چشمانی خسته،بی رمق از همه چیز در حال نظاره بازار بودم و حرکتی شروع شد حرکتی که مرا در پای چارت میخکوب کرد…

ادامه دارد….